کتاب ره ش از رضا امیرخانی نشر افق

کتاب ره ش از رضا امیرخانی نشر افق در بانک کتاب ایرانیان به فروش میرسد

چیزی که در ابتدای خواندن کتاب متوجه شدم این بود که این اثر جدید آن چنان نبود که سال‌ها به انتظارش بنشینی.
من چندان به طور فنی از داستان و رمان سردرنمی‌آورم و نقد فنی نمی‌کنم. اما می‌خواهم خلاصه بگویم که حال و هوای کتاب خوب نیست چون حال نویسنده خوب نیست؛ شاید شبیه حال ما در این سال‌ها
نمی‌دانم به اشارات کتاب توجه کنم و رمزگشایی منتقدان را باور کنم که ذهنیت من از نویسنده و آثار قبلی را به هم می‌ریزد و نشان از تغییری شگفت و شگرف در شخصیت و نگاه نویسنده دارد؛ یا رمان را سطحی بفهمم و عذر امیرخانی را بپذیرم که چندان فرصت برای پختن داستان نداشته و در این سال‌ها و بعد از فوت پدر، درگیر مسائل مالی و خانواده بوده… به هرحال این رمان شباهتی به آنچه سابقاً از امیرخانی خوانده‌اید، ندارد.

تهران با این نمادهای رومی شده است برشی ازمعادت سنگ!

معدن سنگ عمودی شده ی بی ریختی است منطقه ی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای دانش جوی معماری دارد؟ بگذریم…

اتوبوس که بین راه در لالجین استاد رفتم و زیباترین بشقاب ها را انتخاب کردم. برای دوره ی دانش جویی کمی گران بود و کسی از بچهها طرف شان نرفته بود. دو تا برداشتم.

یکی از دخترها که همیشه مانتوی جین می پوشید گفت: به به! شاه زاده ی قصه ما وقتی اسب سفید را پارک کرد دم خانه ی ویلایی لیا، برای کیک عصرانه بشقاب سفالی هم دارد.